در اینکه این آمارها صحیح است، بحثی نمیکنیم و درست بودن آنها را به طور کامل میپذیریم. ولی حق نقد و تحلیل آماری آنها را برای خود و نیز خوانندگان روزنامه و نیز کارشناسان آموزش و پرورش محفوظ میداریم.
همچنین قول میدهیم براساس نظریات خوانندگان و دیدگاههای کارشناسان، در چند روز آینده، با دکتر احمدی گفتوگویی را انجام داده و متن آن را در صفحه فرهنگ و آموزش منتشر کنیم. پس فعلاً این آمارها را قبول کنید.
مقاله تلخیص شده دکتر احمدی را درپی میآوریم.
***
قرن حاضر را قرن دانایی نامیدهاند نه قرن آموزش و این به معنی تلاش برای اندیشیدن و تفکر است. در این عصر، آنچه اهمیت آن را نیز نباید نادیده انگاشت، کسب مهارتهای مورد نیاز برای زندگی در یک محیط متعادل اجتماعی است که ساعات و لحظات آن ارتباط است و گفتوگو و تبادل افکار و مراوده و ایفای مسئولیت در برابر دیگران.
نقش آموزش و پرورش در این فرهنگسازی، در کشور ما که مدعی انقلابی فرهنگی و انسانساز در جهان هستیم و در گذشته نیز در عرصه فرهنگ و علم پیشتاز و قافلهسالار پیشرفت بودهایم، سنگین و اساسی است.
بهرهبرداری از منابع نیز بدون تربیت نیرو و آمادهسازی شرایط امکانپذیر نیست. در این میان، نقش دوره آموزش و پرورش عمومی به عنوان زیربنای تغییر و یا ایجاد رفتار مطلوب از اهمیت و جایگاه ویژهای در بین دورههای تحصیلی و آموزشی اعم از رسمی و غیررسمی برخوردار است.
ارتباط صحیح با دیگران، کسب عادات صحیح بهداشتی، همکاری و مشارکت، یادگیری برنامهریزی در زندگی، پرورش عواطف و ذوق و هنر، نظم و ترتیب، پشتکار، شادابی و نشاط، دینداری و باور به اصول و اعتقادات اساسی و اعتماد به نفس و کرامت و منش انسانی را کودک و نوجوان در همین دوران فرا گرفته و در او نهادینه میشود.
در قرون متمادی، انسانها از این دوره حساس غفلت ورزیده و کودک را مینیاتور بزرگان پنداشته است. در اعتقادات اسلامی و در قالب آیات و احادیث و سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین(س)، بر اهمیت این دوران تأکید فراوان شده و یافتههای جامعهشناسی و روانشناسی و زیستشناسی نیز اهمیت این دورهها را در زمینههای مختلف بیان کرده است.
نکته مهم و حائز اهمیت دیگری که باید به آن اشاره کرد، توجه شدید و زایدالوصف به ارزشیابی و امتحان و غفلت و از جنبههای دیگر آموزش و پرورش در دوره عمومی است. واقعیت این است که ما مجموعه اهداف نظام آموزشی و پرورشی را در همه ابعاد درک نکردهایم.
ایفای نقشهای آتی، درک هنر، امکان یادگیری مادامالعمر و رعایت هنجارها و قوانین اجتماعی را کمتر آموزش میدهیم و به نمره، آن هم نمره بیست، که فقط معلومات و اطلاعات را میسنجد، بسنده کردهایم.
مفهومپردازیهای مربوط به حوزه ارزشیابی که تحت تأثیر اندیشههای رفتارگرایی، تداعیگرایی و نظریههای روانسنجی کلاسیک شکل گرفته بود، رنگ باخته و پیدا شدن مفاهیم جدید ناشی از عقاید و نظریات انسانگراها (آیزنرو ویگوتسکی) دنیای جدیدی را به تعلیم و تربیت در وادی ارزشیابی کشانده است.
تغییر در برداشت فرد از هوش و توجه به هوش هیجانی که با آزمونهای رایج قابل اندازهگیری نیست و این ارزشیابیها نمیتواند اطلاعات کاملی از توانش کلی فرد به دست دهد نیز از دلایل رویگردانی از امتحانات سنتی و مرسوم گذشته است.
با همین استدلالات مطرح شده، در چند سال گذشته تغییرات اساسی در ارزشیابی و امتحانات به وقوع پیوسته و با کیفیت بخشی به امر تعلیم و تربیت که حاصل زحمات معلمان و مدیران مدارس بوده، وضعیت آموزش و پرورش دوره عمومی بهبود نسبی یافته است.
در این زمینه به چند مورد توأم با ذکر بعضی از نکات دیگر در پیرامون ارزشیابی اشاره میشود:
نرخ ماندگاری (ماندن در دوره و اتمام آن دوره تحصیلی) در سالهای اخیر در آموزش و پرورش بویژه در دوره آموزش و پرورش عمومی (دوره ابتدایی و راهنمایی) بسیار بهبود یافته و این امر را باید گامی اساسی در جهت رشد و توسعه شاخصهای فرهنگی جامعه و توسعه کشور دانست.
براساس آمار موجود در وزارت آموزش و پرورش در سال1370، از هر یکهزار نفر که به پایه اول ابتدایی وارد میشدهاند تنها 856 نفر یعنی حدود 82 درصد آنان این دوره را به اتمام میرساندهاند در حالی که براساس آخرین آمار یعنی آمار 1384، حدود 952 نفر تحصیلات دوره ابتدایی را به پایان رسانیدهاند.
در سال1370، برای کل دوره عمومی، این وضعیت بسیار نامناسب بوده است. یعنی در آن سال تنها 63 درصد دانشآموزان موفق به دریافت گواهینامه سوم راهنمایی میشدهاند؛ در حالی که در سال تحصیلی 1384 این رقم به 85 درصد رسیده است.
به عبارت دیگر از هر هزار نفر ورودی به پایه اول، حدود 820 نفر در دوره راهنمایی در سال 84 فارغالتحصیل شدهاند. از جمله شاخصهای دیگری که در چند ساله اخیر بهبود یافته، کاهش میانگین طول تحصیل در پنج ساله ابتدایی است.
میانگین طول تحصیلی در سال 1370 برای کل دوره 39/5 بود که در سال 1384 به 11/5 کاهش یافته است. در دوره سه ساله راهنمایی، این میانگین از 35/3 در سال1370 به 16/3 در سال1384 رسیده است.
در زمینه افزایش درصد قبولی وضعیت این دوره، شرایط مناسبی را نسبت به گذشته به دست آورده است؛ اگر چه هنوز تا وضع مطلوب و ایدهآل فاصله زیادی وجود دارد.
درصد مردودشدگان دوره ابتدایی در سال1370 بالغ بر 9/8 درصد دانشآموزان این دوره بوده که در سال 1384 به 5/2 درصد کاهش یافته است. به عبارتی، درصد قبولی از حدود 91 درصد به 5/97درصد افزایش یافته است.
تعداد مردود شدگان در دوره راهنمایی که زمانی حدود یکسوم دانشآموزان را در برمیگرفت، در سال 1384 به حدود 9/7 درصد رسیده است. این رقم برای دوره راهنمایی در سال1370 حدود 2/17 بوده، یعنی درصد قبولی از حدود 82 درصد در سال1370 به 92 درصد در سال1384 رسیده است. نکته قابل ذکر در این مقایسهها، بهبود آمار قبولی دانشآموزان دختر نسبت به پسران است.
پاسخ به اتهامها
در مورد بهبود وضعیت قبولی دانشآموزان در سالهای اخیر، باید به نکاتی اشاره کرد. ذکر این نکات به دلیل وجود شبهاتی است که ممکن است در ذهن بعضی از معلمان و یا کارشناسان وجود داشته و آموزش و پرورش را متهم به سهلگیری و یا متهم به اقداماتی کنند که با واقعیتهای بیرونی و درونی منطبق نباشد.
1 - آمار قبولی در بسیاری از استانهای کشور در وضعیت مناسب و قابل قبولی قرار دارد، به نحوی که در بسیاری از استانها درصد قبولی در دوره راهنمایی به بیش از 97 تا 98 درصد در دوره ابتدایی نزدیک به 100 درصد است. بنابراین پس از حصول شاخصهای کمی، باید به بهبود کیفیت اندیشید.
2 - توجه به آزمونهای عملکردی، مهارت و یادگیری قوانین و مقررات مربوط به یک زندگی سالم و توأم با مسالمت، از مسائلی است که باید مورد توجه کامل قرار گیرد. به همین دلیل آزمونهای مبتنی بر حافظه، چند گزینهای و دور از خلاقیت و به طور کلی امتحانات سنتی و مرسوم فعلی، از اعتبار و روائی کافی برخوردار نیست.
3 - از نکات قابل ذکر دیگر اینکه، رسالت دوره عمومی فراهمسازی رشد شخصیت سالم، آموزش مهارتهای اساسی زندگی، آماده کردن فرد برای زندگی آینده و استحکام پایههای اساسی زندگی در زمینههای بهداشت جسمی و روحی و تقویت روحیه مشارکتجویی و قانونپذیری است.
بنابراین تسهیل در شرایط گذر و دقت در یادگیری عملی و تربیت دینی و عقلی، امری است که امروزه رسالت اصلی آموزش و پرورش را باید به خود اختصاص دهد.
4 - عدم ارتقا و مردودی، در حالی که سن دانشآموزان افزایش یافته باشد، اثرات تربیتی ناگواری بر دیگر دانشآموزان همکلاسی فرد که از نظر رشد عقلی و جسمی در سطحی پایینتر هستند، بر جای میگذارد. استفاده از کلمات نابجا، اشارات و کنایات غلط منتج به بلوغ زودرس و رواج فساد اخلاقی در بین دانشآموزان میشود.
5 - نسبت اتلاف در دوره آموزش ابتدایی کاهش قابل ملاحظهای داشته، به صورتی که نسبت اتلاف در سال1370 حدود 20/1 و در سال 1376 حدود 09/1 و در سال 1383 این شاخص به 05/1 رسیده است.
این اتلاف در دوره راهنمایی از 35 درصد در سال 1370 به 17 درصد در سال 1383 رسیده است. در بررسیهای به عمل آمده، مشخص شده است که همواره سهم تارکان از تحصیل در اتلاف منابع، بیش از تکرارکنندگان پایه تحصیلی بوده است.
6 - توزیع درصد مردودان پایههای گوناگون تحصیلی دوره آموزش ابتدایی، بیانگر این واقعیت است که سهم مردودان پایه اول ابتدایی طی سالهای مورد بررسی، بیشترین میزان را داشته است. این میزان در سالهای اخیر افزایش یافته و از 2/29درصد در سال 1370 به 4/36 درصد در سال 1383 رسیده است.
7 – همچنین در سالهای اخیر سهم مردودان دوره آموزش ابتدایی از کل مردودان دوره آموزش عمومی کاهش داشته است. (از 91/5 درصد در سال 1370 به 16/3 درصد در سال 1383)
8 – در مورد خسارتهای اقتصادی ناشی از پدیده شکست تحصیلی، نکات تاسفانگیزی وجود دارد که باید در مورد آن چاره اندیشید. این هزینههای سنگین، همه علیرغم بهبودی است که در چند سال اخیر در روند قبولی دانشآموزان به وقوع پیوسته است.
یعنی علیرغم بهبود درصد قبولی، اما افزایش نرخ تورم و افزایش سطح عمومی قیمتها و خدمات، رقم سرسامآوری هر سال صرف هزینههای شکست تحصیلی میشود.
براساس آخرین آمار، مجموعه هزینههای تحمیل شده بر دولت ناشی از ترک تحصیل 4/126 میلیارد تومان در سال 1384 و حدود 169میلیارد تومان هزینه ناشی از تکرار پایه در همین سال بوده است. (در مجموع 4/295 میلیارد تومان).
هزینههای تحمیل شده بر خانوادهها ناشی از شکست تحصیلی فرزندان در سال 1383 به حدود 111 میلیارد تومان در دوره آموزش عمومی میرسد.
9 – سرانه هزینههای دولت برای دانشآموزان ابتدایی در بخش هزینههای جاری و هزینههای عمرانی در طی سالهای گذشته افزایش یافته است.
در سال 1370 سرانه هزینههای جاری یک دانشآموز 64 هزار ریال و در سال 1383 به سه هزار و صد ریال (310 هزار تومان) رسیده است.
سرانه هزینه دولت برای دانشآموزان راهنمایی در بخش هزینههای جاری و عمرانی در طی سالهای مورد بررسی، افزایش قابل ملاحظهای را نشان میدهد، بهطوری که این هزینه از 9300 تومان در سال 1370 به 346 هزار تومان در سال 1383 افزایش یافته است.
هزینههای دولت و خانوادههای دانشآموزان ابتدایی در سال 1370، حدود 101 هزار ریال و در سال 1383 حدود 4730 ریال بوده است.
10 – مجموع هزینههای برآورد شده ناشی از شکست تحصیلی بر دولت و خانوادهها حدود دو هزار و سیصد و سی و پنج (2335 میلیارد تومان) در بین سالهای 1370 تا 1383 بوده است.
کسری بودجه تامین شده از سوی دولت نیز چهار هزار و ششصد و هشتاد و هشت میلیارد تومان بوده است. با مقایسه این دو رقم میتوان گفت تقریبا نیمی از هزینههای جبران شده دولت توسط دانشآموزان ابتدایی و راهنمایی که مردود شدهاند، اتلاف شده است.
11 – علیرغم تلاشهایی که در جهت بهبود کتابهای درسی، ارتقای کیفیت تدریس، آموزشهای ضمن خدمت و بهبود روشهای ارتقای دانشآموزان صورت گرفته، هنوز هزینههای اقتصادی زیادی گذشته از هزینههای عمر و فرصت از دسته رفته بر دانشآموزان و جامعه تحمیل میکند.
هزینههای تاخیر در ورود به بازار کار، هزینه سرخوردگی و تحقیر و هزینه یک سال عمر و زمان از دست رفته با هیچ معیار و قیمتی قابل برآورد نیست.
12 – استدلال طرفداران مردودی، براین اساس استوار است که دانشآموز در سال دوم (تکرار پایه) از معلومات و دانش کافی برای سال بعد برخوردار خواهد شد. اما کدام پژوهش و نظریه علمی این موضوع را تایید کرده است؟
در پژوهشهای موجود، مردودی نه تنها باعث بهبود و تقویت درسی و تحصیلی نگردیده، بلکه موجبات ترک تحصیل، بزهکاری و کاهش اعتماد به نفس را فراهم ساخته است.
البته، این بدان معنی نیست که در هر شرایطی دانشآموز را به پایه بالاتر ارتقا داد، بلکه ذکر این موضوع، فقط به دلیل ذکر ناکارآمدی روشهای فعلی آموزش و پرورش در روشهای ارزشیابی و ارتقای تحصیلی است.
13 – از جمله دلایل مردودی در نظام آموزشی کشور ما، روش ارتقاست که هم براساس معدل و هم براساس احتساب نمرات تکتک دروس انجام میگیرد.
این موضوع یک خطای جدی است که هر ساله در هر دوره، صدها هزار نفر را مأیوس و با برچسبی از ناتوانی و عقبماندگی به وادی حقارت و کهتری سرنگون میسازد.
هر ساله در بین دانشآموزان مردودی، دانشآموزانی وجود دارند که دارای معدل 16 و یا هفده هستند، اما در یک درس مانند ریاضی یا علوم نمرات 5 یا 6 کسب کرده و مجبور به تکرار پایه شده و همزمان با ریاضی، بقیه شانزده درس دیگر را نیز باید بگذرانند.
14 – براساس پژوهشهای موجود، چهل درصد دانشآموزانی که یکبار مردود میشوند و حدود 80درصد دانشآموزانی که دو بار مردود میشوند، ترک تحصیل میکنند. باید اذعان کرد در کشور ما عامل اصلی ترک تحصیل، مردودی است.
دانشآموزانی که ترک تحصیل میکنند، معمولاً با حداقل مساعدت و یا اتخاذ راهکارهای مداخلهای از قبیل آموزشهای اضافی، مساعدت دانشآموزان دیگر در کلاس و مدرسه در نظام آموزشی باقی میمانند.
منظور آن است که برخلاف دیدگاه عدهای که عقیده دارند ضعیفترین دانشآموزان ترک تحصیل میکنند، عموماً دانشآموزانی ترک تحصیل میکنند که مردود شده و نزدیک به مرز قبولی هستند.
اگر چه براساس آمارهای رسمی، تعداد کسانی که مدرسه را رها میکنند و به خیل بازماندگان از تحصیل میپیوندند در سالهای اخیر کاهش چشمگیری یافته است، اما در بین کشورهای مورد مطالعه با رقم بیش از 800 هزار نفر رتبه مناسبی نداریم. این رقم در سال 1378 بیش از دو برابر رقم ذکر شده در سال 83 است. (1073/666/1).
رسیدن به اهداف و مفاد سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی که کشور را برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید و علم و فناوری و متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی میداند، فقط در گرو تلاش علمی، نوآوری و فعالیت موثر در جهت تقویت بنیه خلاقیت و نوآوری فراگیران است.